اینکه اولیـن دعـا تن ِ سالم باشد، اولین خواسته از خدا تن سالم باشد و بهتریـن نعمت الهـی تن ِ سالم باشد، قبـل تر ها یک مقـدار برایـم حالت شعـاری داشت. تا اینکه سرماخوردگـی که از یک ماه پیـش در تنـم مانده بود تشدیـد شد و آنفولانـزا هم به آن اضافه شد و من چهـار روز تمام گوشه ی اتاق افتـاده بودم :|
در آن چهـار روز با بدن درد فـراوان و سر درد و تمـرکز نداشتـن و بی حالی و . قـدر سـلامتی را به خوبی فهمیدم. مخصوصا وقتـی که دکتـر سرم تجـویز کرد و پرستـار محتـرم رگم را پیـدا نمیکـرد و انگـار که بخـواهد رو بالشتـی اش را بدوزد سوزن را در دست من با تمـام قدرت میچرخـاند و دنبـال رگ میگشـت! و نتیجه اش شد دو دست کبـود داغون که آخر هم روی دستم سرم زدند :)
درباره این سایت